دانلود ترجمه کتاب تحریر المکاسب – مبحث خیار
دانلود ترجمه کتاب تحریر المکاسب نوشته دکتر سیدمحمد رضا آیتیpdf
ترجمه کتاب تحریر المکاسب ( مبحث کتاب الخیار – از ابتدای کتاب خیار تا پایان خیار مجلس)
نوشته دکتر سیدمحمدرضا آیتی
کاری نو و جدید برای اولین بار
معرفی اجمالی |
این فایل ترجمه و متن اعراب گذاری شده ی کتاب تحریر المکاسب ( از ابتدای کتاب الخیار تا اول خیار حیوان) شامل عناوینی چون تعریف خیار، اصالة اللزوم در بیع، معنای اصالة اللزوم و ادله آن، عقد البیع، خیار مجلس، مسقطات خیار مجلس و… می باشد که در حجم ۷۹صفحه پی دی اف ( pdf ) به صورت تحت الفظی، روان و به زبان فارسی ترجمه شده است.
مخفی نماند که کتاب تحریر المکاسب به زبان عربی برای دانشجویان رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی به عنوان منبع اصلی درس «فقه استدلالی» در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری به ارزش ۲ واحد و برای دانشجویان حوزههای علمیه به عنوان منبع کمک درسی تدوین شده است.
فهرست مطالب فایل |
اَلْقَوْلُ فِي اَلْخِيَارِ وَ أَقْسَامِهِ وَ أَحْكامِهِ.
اَلْمُقَدِّمَةُ اَلْأُولَى: فِي مَعْنَى اَلْخِيَارِ.
اَلْمُقَدِّمَةُ الثَّانِيَةُ: الْأَصْلُ فِي البيعِ اللّزومُ.
اَلْأَدِلَّةُ عَلَى أَصَالَةِ اَللُّزُومِ.
- قَوْلِهِ تَعَالَى« أَوْفُوا بِالْعُقُودِ »
- قَوْلُهُ تَعَالَى « أَحَلَّ اَللَّهُ اَلْبَيْعَ »
- قَوْلِهُ تَعَالَى « إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضِ»
- قَوْلِهُ تَعَالَى« وَ لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ »
- « لاَ يَحِلُّ مَالُ اِمْرِئٍ مُسْلِمٍ »
- « اَلنَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ»
- « اَلْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ »
- اَلْأَخْبَارُ اَلْمُسْتَفِيضَةُ.
- اَلاِسْتِصْحَابُ..
الشَّكُّ فِي عَقْدٍ أَنَّهُ مِنْ مَصاديقِ العَقدِ اللاَّزِمِ أَوِ الْجَائِزِ.
اَلْأَوَّلُ: خِيَارُ اَلْمَجْلِسِ…
ثُبُوتُ اَلْخِيَارِ لِلْوَكِيلَيْنِ فِي اَلْجُملةِ.
تَفْوِيضُ حَقِّ اَلْخِيَارِ إِلَى اَلْوَكِيلِ.
هَلْ يَثْبُتُ الْخِيَارُ إِذَا كَانَ الْعَاقِدُ وَاحِداً
مُسْقِطَاتُ هَذَا اَلْخِيَارِ.
۱. اِشْتِرَاطُ سُقُوطِهِ فِي ضِمْنِ اَلْعَقْدِ.
اِشْتِرَاطُهُ يَتَصَوَّرُ عَلَى وُجُوهٍ:
۲. إِسْقَاطُهُ بَعْدَ اَلْعَقْدِ.
٣. اِفْتِرَاقُ اَلْمُتِبَايِعَيْنِ..
مَعْنَی اَلاِفْتِرَاقِ اَلْمُسْقِطِ..
بخشی از فایل به عنوان نمونه |
اَلْقَوْلُ فِي اَلْخِيَارِ وَ أَقْسَامِهِ وَ أَحْكامِهِ
اَلْمُقَدِّمَةُ اَلْأُولَى: فِي مَعْنَى اَلْخِيَارِ
سخن در خیار، اقسام و احکام آن است.
مقدّمهی نخست: در معنای خیار
اَلْخِيَارُ لُغَةً اِسْمُ مُصْدَرٍ مِنَ الِاخْتِيَارِ، غُلِبَ فِي كَلِمَاتِ جَمَاعَةٍ مِنَ اَلْمُتَأَخِّرِينَ فِي مِلْكِ فَسْخِ اَلْعَقْدِ
خیار در لغت، اسم مصدر اختیار است و در عبارتهای گروهی از متأخرین، بر مالکیت فسخ عقد، غلبه پیدا کرده است،
وَ لَعَلَّ التَّعْبيرَ بِ الْمِلْكِ لِلتَّنْبِيهِ عَلَى أَنَّ اَلْخِيَارَ مِنَ اَلحُقُوقِ لاَ مِنَ الْأَحْكَامِ
و شاید تعبیر به «ملک» در تعریف «خیار» (ملک فسخ العقد) برای آگاهی دادن به این امر باشد که «خیار» از حقوق است، نه احکام،
فَيَخْرُجُ مَا كَانَ مِنْ قَبَيْلِ اَلْإِجَازَةِ وَ الرَدِّ لِعَقْدِ اَلْفُضُولِيِّ وَ اَلتَّسَلُّطِ عَلَى فَسْخِ اَلْعُقُودِ الْجَائِزَةِ
که در اینصورت مواردی از قبیل اجازه و ردّ در عقد فضولی و تسلّط بر فسخ عقود جایز، از تعریف خارج میشوند؛
فَإِنَّ ذَلِكَ مِنَ اَلْأَحْكَامِ اَلشَّرْعِيَّةِ لاَ مِنَ اَلْحُقُوقِ وَ لِذَا لاَ تُوَرَثُ وَ لاَ تَسْقُطُ بِالْإِسْقَاطِ.
زیرا آن موارد جز احکام شرعی هستند، نه از حقوق، و بههمین دلیل، نه به ارث میرسند و نه با اسقاط، ساقط میشوند.
ثُمَّ إِنَّ مَا ذَكَرْنَاهُ مِنْ مَعْنَى الْخِيَارِ هُوَ اَلْمُتَبَادِرُ مِنْهُ عِنْدَ الإِطْلاقِ فِي كَلِمَاتِ الْمُتَأَخِّرِينَ
سپس باید گفت، آنچه تاکنون دربارهی معنای خیار ذکر شد، چیزی است که در صورت اطلاق، از عبارات متأخرین، به ذهن تبادر میکند.
وَ إِلاَّ فَإِطْلَاقُهُ فِي الْأَخْبَارِ وَ كَلِمَاتِ اَلْأَصْحَابِ عَلَى سَلْطَنَةِ اَلْإِجَازَةِ وَ الرَدِّ لِعَقْدِ الْفُضُولِيِّ وَ سَلْطَنَةِ الرُّجُوعِ فِي الْهِبَةِ وَ غَيْرِهِمَا مِنْ أَفْرَادِ السَّلْطَنَةِ شَائِعٌ.
امّا اطلاق آن در اخبار و کلمات اصحاب، بر تسلط بر اجازه و ردّ در عقد فصول و تسلط بر رجوع در همه و غیر این دور مورد از مصادیق تسلّط، فراوان است.
شرح مختصر: بحث در احکام خیار است، قبل از ورود به بحث مرحوم شیخ انصاری@ دو مقدّمه ذکر میکنند: المقدمة الأولى: معناى خيار معناى لغوي خيار: در لغت خیار به معنای مطلق القدرة چه بر فسخ و چه بر غیر فسخ، و اسم مصدر از اختیار است. معنای اصطلاحی خیار: (ملك فسخ العقد) یعنی قدرت بر فسخ کردن عقد که به وضع تعیّنی ناشی از کثرت استعمال حقیقت در این معنا شده است. اشکالی شده است که این تعریف مانع اغیار نیست چون مواردی مثل ملک فسخ در عقود جائزه و عقد فضولی و مالکیت وارث بر ردّ وصیّت مازاد ثلث و … نیز داخل تعريف میشوند در حالی که هیچیک از اینها جزء تعریف خیار اصطلاحی نمیباشند. مرحوم شیخ انصاری@ جواب میدهند که: کلمة (ملک) اشاره به این دارد که خیار از حقوق و سلطنتهای حقّی است و تمام موارد مذکور از احکام میباشند، لذا حقوق قابل ارث بردن و اسقاط کردن میباشند برخلاف احکام شرعیه. مثلاً جواز فسخ در عقود جائزه از احکام الهیّه است لذا اگر هزار بار بگوید فسخ کردم، بار هزار و یکم باز میتواند از جواز فسخ استفاده کند چون حکم الهی است و ساقط نمیشود، همچنین قابل انتقال و توریث نیست برخلاف حقوق. |
اَلْمُقَدِّمَةُ الثَّانِيَةُ: الْأَصْلُ فِي البيعِ اللّزومُ
مقدّمهی دوم: اصل در بیع لزوم است.
ذَكَرَ غَيرُ واحدٍ تَبَعاً لِلْعَلاَمَةِ فِي كُتُبِهِ أَنَّ الْأَصْلَ فِي اَلْبَيْعِ اللُّزُومُ
گروهی از فقها، به پیروی از نظریّهی علامه حلی در کتبش، بر این عقیدهاند که اصل در بیع، لزوم است.
قَالَ فِي اَلتَّذْكِرَةِ اَلْأَصْلُ فِي البيع اللُّزُومُ لِأَنَّ الشَّارِعَ وَضَعَهُ مُفِيداً لِنَقْلِ اَلْمِلكِ وَ الْأَصْلُ اَلاِسْتِصْحَابُ
مرحوم علامه در تذکره فرموده است: اصل در بیع، لزوم است؛ زیرا شارع آنرا وضع نموده تا مفید انتقال ملکیت باشد و اصل استصحاب نیز مقتضی لزوم است.
وَ اَلْغَرَضُ تَمَكُّنُ كُلٍّ مِنْ المُتِعَاقِدَينِ مِنَ اَلتَّصَرُّفِ فِيمَا صَارَ إِلَيْهِ وَ إِنَّمَا يُتِمُّ بِاللُّزُومِ لِيَأْمَنَ مِنْ نَقضِ صَاحِبِهِ عَلَيْهَا، اِنْتَهَى.
همچنین غرض از انجام معامله آن است که هر یک از طرفین معامله بتوانند در آنچه بهدست میآورند، تصرف کنند. علاوه بر آن، طرفین وقتی میتوانند در آنچه طی معامله به ملکیت آن درآمده، تصرف کنند که معامله لازم باشد، تا از شکستن معامله از سوی طرف مقابل در امان باشد.
شرح مختصر: مقدمه دوم: قانون کلی و اصل در بیع این است که لازم باشد، لذا اگر موردی شک شد که بیع لازم است تا در نتیجه فسخ أحدهما بیاثر باشد یا بیع جایز است که فسخ أحد المتعاقدین نافذ باشد، قانون کلی اصالة اللزوم در بیع مرجع ما خواهد بود. و استفادة حکم فرد مشکوک را از آن مرجع میکنیم. مرحوم علامه(ره) برای این اصل دو دلیل اقامه کردهاند؛ دلیل اول استصحاب است، به این بیان که شارع بیع را مفید برای نقل قرار داده و وقتی بیعی واقع میشود، نقل و انتقال و ملکیت محقق میشود، حال بعد از گذشت زمانی شک میکنیم که ایا ان ملکیت قابل به هم زدن هست یا نه؟ ایا ان نقل و انتقال قابل به هم خوردن هست یا نه؟ بقاء ملکیت را استصحاب میکنیم. استصحاب بقاء ملکیت یعنی هر کدام از این طرفین معامله بگویند: «فسخت» یا بگویند که: پشیمان شدیم از این معامله، این اثری ندارد و معامله یک معاملهی لازم است و قابل به هم خوردن نیست. دلیل دوم علامه(ره) این است که اگر بگوییم: هر معاملهای بعد از تحققش، قابل به هم خوردن است، این نقض غرض میشود، برای ان که غرض از هر معاملهای این است که طرفین معامله، در ان مالی که در اثر معامله به دستشان میاید، بتوانند هر تصرفی را که میخواهند انجام دهند. حال اگر بگوییم: هر لحظه این بیع قابل به هم خوردن است، یعنی مشتری بگوید که: بایع پول من را بدهد و بایع بگوید که: مشتری جنس من را بدهد و معامله به هم بخورد، در این صورت دیگر غرض محقق نمیشود و نقض غرض میشود. |
دیدگاه ها